ببین داداشم چه نیکوکاره!!!

















twilight

new moon.breaking dawn.eclipse

 

آقای پتینسون داشته تو خیابون راه می رفته یه دفعه چشمش می افته به یه انسان محتاج که داشته برای نیاز به پول گیتار می زده یادش می افته که اگه من کارم گل نمی کرد شاید جای این مرد بودم بهش کمک می کنه ( پول می ده ) و می ره و چند دقیقه بعد همراه با گیتار بر می گرده به من گیتار و می ده و می ره مثلا یاد این موقع اش میوفته:نگا چه قدر بدبخت به نظر میاد



نظرات شما عزیزان:

mehra
ساعت13:17---17 دی 1391
وای خدا آخه چقد این رابرت خوش قیافه ست بعله خوش قیافس به کوری چشمت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!یادم باشه اسپند دود کنم چش نخوره... یه بار دیگه میگم صاحب داره

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت 17:26 توسط alice lautner|



      قالب ساز آنلاین